ماهی سیاه کوچولو

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

دنیایی از جنس خودمان!

" د " مثل دوست داشتن" د " مثل دریا" د " مثل دختر.دختر شاید چون ماهی کوچکی باشد، که در میان امواج پر درد دریا، دست و پا می زند! سخت است برایم دختر بودن را بر زبان آوردن. شاید دخترانگی کردن هایم چون دیگر دختران نباشد!خود را با زدن لاک های رنگی رنگی و انتظار برای خشک شدنشان سرگرم نمی کنم. کفش هایم تق تق صدا نمی دهند.اما مانند خیلی های دیگر، موهای مشکیم تا روی کمرم می آیند...گاه موهایم را شانه می زن ماهی سیاه کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : دنیایی,خودمان, نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 4 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 14:17

تو، منی!!!!

+ خیلی قشنگه!- چی؟؟!+ تو رویا بودن.- خوبه که می تونی ساعت ها تو رویاهات پرسه بزنی.+ میدونی چه؟ بعضی وقتا اونقدر غرق در خیالاتم میشم، که موجب ترس اطرافیان میشم!- میدونم. حتی منم که بیشتر از هرکس دیگه ای از درونت باخبرم، گاهی ازت می ترسم!+ جدی؟؟!- اوهوم. خب چون تو، منی!عزیزای دلم سلام. همین اول بگم که همیشه به یاد شما مهربونای دوست داشتنی هستم و همیشه و همیشه برای آرامش و همیشه خندون بودنتون، دعا ماهی سیاه کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 3 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 14:17

مزرعه رنگ و بوی دیگری داشت این بار!

لحظه ای خنده از لبانم محو نشد!همه ی راه را دویدم.با نزدیک شدنم، قلبم تند تر شروع به تپیدن کرد. این بار باید زودتر می رسیدم و کاپ کیک های خودم پز را در آن ظرف گل داری که ننه برسومه تقدیمم کرد، می چیدم. باید فضای کلبه را آن طور که باید، می کردم. مترسک را خوشحال کرده و این بار آه و ناله نمی کردم و در گوشش دلتنگی و دوری را فریاد نمی زدم. ننه برسومه...همه ی راه را به این فکر کردم که به ننه برسومه چه بگ ماهی سیاه کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : مزرعه,دیگری,داشت, نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 6 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 14:17

چیزی نمونده که دست دل تو رو بشه..

در ذهن یادآوری کردم همه ی آن روزایی را که تنها پا به مخفی گاهم گذاشته و با هرقدم، قطره اشکی گونه هایم را خیس می کرد.این بار چشمانم اجازه ی بارانی شدن نداشتند. فقط و فقط لبانم به خنده باز می شد.چادر گل دار آبی فیروزه ای را پیدا نکردم و با خنده ای کش داااار چادری با گل های رنگارنگ سر کرده و با خجالتی که در چشمانم موج میزد، نگاهش کردم. حرف های مرد میوه فروش، که در نزدیکی مخفی گاهم بود، موجب خنده ی ماهی سیاه کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : چیزی,نمونده, نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 3 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 14:17

هر شب بر در خانه اش می کویم!!!

آنقدر نیست که کلافه شده ام! نمیدانم بونش عادت است یا...یا آن چیزی که فقط و فقط خود می دانم و درون سینه ام پنهانش کرده ام! قطعا همان است. همانی که ضربان قلبم را تندتر از همیشه می کند. آرامش می بخشد به همه ی وجودم. و نه فقط لبانم، بلکه همه ی صورتم، پر می شود از خنده! حالا نیست! من ماندم و افکاری که هج ماهی سیاه کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 22:23

شعله های یخی!

سرما را حس می کنم. هیچ جوره گرم نخواهم شد!

درونم شعله ور است،

اما سردم!

یخ زده ام!!

دلم می خواهد خود را در گرمای وجودش، آتش زنم! شعله های یخی را از وجودم آب کنم!

بی آن که پا به خانه ی افکارم بگذارم، با چشمان بسته سمتش روم. خود را در آغوشش گم کنم. به آغوشش پناه ببرم و فقط و فقط گرمای وجودش را حس کنم و هیچ نگویم!

سکوت باشد و سکوت باشد و سکوت..


ماهی سیاه کوچولو...
ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 17:26

یک چهارشنبه ی زیبا :)

چشم می چرخانم. خبری از مرد گل فروش نیست. نگاهی به فلوت می اندازم و تصویر آن روز من و ریحون، پشت پرده ی چشمانم نمایان می شود. مرد برگه ای را جلوی صورتم گرفته و می گوید: حتما غذاهاش رو امتحان کن خانم زیبا. می گویم کوفته هایش که طعم خوبی ندارد. چشمانش را می بندد و طوری از کوکوسبزی هایش تعریف می کند که ماهی سیاه کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 3:06

اولین مروارید :)

اولین مروارید داره برق میزنه و ما رو به گاز گرفتن تهدید می کنه. آش دندونی آوش خان، شنبه پخته شد و پخش کردنش با خاله ماهی بود. همسایه های عزیز و مهربونمون هم با دیدن تزئین آش، خیلی کش دااااار خندیدن و ماهی رو در آغوش  کشیدن. + دوستای نازنینم سلام. اول بگم که خییییییلییییی زیااااد دوستون دارم. متاسفان ماهی سیاه کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 3:06

حال خوب امروزم قابل توصیف نیست! :)

 

[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...] ماهی سیاه کوچولو...

ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 3 تاريخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:17

اندکی از امروز :)

خوب می دانم که گاه آدم ها نیاز به تنهایی دارند. این را هم خوب می دانم که بعضی وقت ها نباید آدم ها را به حال خودشان رها کرد و تنها گذاشت، هرقدر هم که نیاز به تنهایی داشته باشند!!همه می دانند که ماهی هر وقت دلش گرفته باشد پا به امامزاده صالح می گذارد ماهی سیاه کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت ماهی سیاه کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mahisiyahekocholoe بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:17

آرشیو مطالب

پيوندهای روزانه

لینک دوستان

خبرنامه